next page

fehrest page

back page


انسان و توسعه‏
پيش از اين گفتيم كه توسعه استفاده بهينه منابع در جهت اهدافى معين است و انسان بزرگترين منبع از منابع توسعه به شمار مى‏رود كه بايد توجه برنامه ريزان توسعه را بدان جلب كرد.
ويژگيهاى انسان توسعه گرا:
البته هر انسانى نمى‏تواند به برنامه توسعه كمك كند بلكه ويژگيهاى است كه دست اندر كاران امر توسعه مى‏كوشند تا در افرادى كه مى‏خواهند در برنامه‏هاى توسعه اقتصادى مشاركت داشته باشند؛ ايجاد كنند.
مهمترين اين ويژگيها عبارت است از:
اول - علاقه به علم و ياد گيرى‏
دوم - نيروى كار
سوم - علاقمندى به كار خير
چهارم - هدايت درست هزينه‏ها
پنجم - عوامل پيشرفت‏
ششم - احساس مسئوليت جمعى‏
اول:علاقه به علم و ياد گيرى‏
توسعه نيازمند دانش و تخصص و كار مثمر ثمر و سودمند است طبيعت انسان نيز با كار خير سرشته شده است از اينرو عوامل و انگيزه‏هاى مثبتى وجود دارد كه انسان را دائما به سوى پيشرفت سوق مى‏دهد و نيز احساسى در اوست كه توجه‏اش را به سوى جامعه معطوف مى‏كند اينها عناصرى است كه براى شكل گيرى شخصيت انسانى كه مى‏خواهد در امر توسعه مشاركت داشت باشد؛ ضرورى است تا بتواند با مشكلات پيشرفت اقتصادى دست و پنجه نرم كند و در صورت نبود چنين انسانى نمى‏توان به امر توسعه دست يافت اگر چه همه ابزارها و عوامل ديگر فراهم باشد بدون ترديد دين تأثير زيادى در شكل گيرى شخصيت چنين انسانى دارد دانشمندان علم اقتصاد به انديشه‏هاى مارتين لوتر اشاره مى‏كنند كه نهضت اقتصادى بزرگى را در اروپا به راه انداخت كه هنوز هم ثمره آن در خدمت جامعه بشرى است انديشه‏هاى اين اصلاح گر مسيحى توانست عقل انسان را از قيد و بند كليسا آزاد كند و در نتيجه انديشه و تفكر نيز آزاد شد و در حيات انسان روح تازه‏اى دميده شد و روشنفكران دانشمندان مخترعان و مكتشفان از متن جامعه برخاستند پس اگر جنبش پروتستان با الهام از نفخه روح بخش اسلام توانست جامعه اروپا را متحول كند چرا خود اسلام نتواند چنين تحولى را در جامعه اسلامى پديد آورد.
با نگاهى به آيات قرآن و سنت پيامبر و احاديث و اقوال در مى‏يابيم كه اسلام بر ساختن انسانى مسئوليت‏پذير تأكيد دارد زيرا تمى توان بر انسان مسئوليتهاى را تحميل كرد؛ كه توان انجام آنرا ندارد.
امام على عليه‏السلام همه ويژگيهاى چنين انسانى را در يكى از گفتارهاى خود يعنى خطبه همام به هنگام ذكر صفات پرهيزگاران بر مى‏شمرد.
امام عليه‏السلام ابعاد شخصيت پرهيزگاران را چنان ترسيم كرده‏اند كه زبان هر انسان اديب و شاعرى از بيان آن قاصر است و نيز هيچ نقاشى نمى‏تواند چنين تابلوى زيبايى با كلمات بيافريند و ما به هنگام بيان ويژگى‏هاى انسان توسعه گرا به تفصيل درباره اين گفتار امام سخن خواهيم گفت.
تقريبا همه كارشناسان اقتصادى به وجود رابطه‏اى مثبت ميان آموزش و توسعه اتفاق نظر دارند فاجر ليند مى‏گويد:بررسيهاى علمى نشان مى‏دهد كه تعليم و تربيت پيامد مثبتى در جامعه حتى در روستاها دارد كشاورزانى كه آموزش ديده‏اند معمولا بيشتر از كشاورزان بيسواد توليد مى‏كنند گزارشى در سال 1980 حاكيست كشاورزانى كه دوره‏هاى آموزشى را گذرانده‏اند در طول چهار سال سودهايشان از كشت 4/7% بيشتر از كشاورزانى بوده است كه آموزشهاى لازم را نديدند.
البته هر آموزشى معيار نيست بلكه آموزشى لازم است كه بتواند انسان را براى انجام وظايف مهم در جامعه آماده سازد؛ امام على عليه‏السلام در خطبه متقين از آن به علم نافع تعبير مى‏كند و مى‏فرمايد:
وقفوا أسماعهم على العلم النافع لهم گوش بر دانستن چيزى نهاده‏اند كه‏- خطبه‏ها:193 ? آنان را سود رساند
لانه لا خير فى علم لا ينفع و لا ينتفع بعلم لا يحق تعلمه‏

زيرا دانشى كه در آن فايده‏اى نباشد خيرى نباشد و علمى كه از آن سودى حاصل نيايد آموختنش شايسته نبود.- نامه‏ها:31 ?
علم بر ديگر عناصر لازم براى توسعه مقدم است علم بر مال مقدم است:يا كميل العلم خير من المال؛ علم بهتر از مال است.والعلم حاكم و المال محكوم عليه، علم حاكم است و مال محكوم و بدون علم مال ارزشى‏- كلمات قصار:139. ? ندارد.
حال علم چگونه نافع و سودمند مى‏گردد؟
طبيعى است هر گاه با عمل همراه گردد امام عليه‏السلام مى‏فرمايد:
اذا رمتم الانتفاع بالعلم فاعملوا به و أكثروا الفكر فى معانيه تعه القلوب - غرر الحكم:3/187 ?

((هر گاه بخواهيد از علمى سود ببريد به آن عمل كنيد و در معانى آن بسيار انديشه كنيد تا دلها آنرا حفظ كند.))
((اعمل بالعلم تدرك غنما؛ به دانش عمل كن تا به غنيمت دست‏- غررالحكم 2/37 ? يابى((اعملوا بالعلم تسعدوا))؛ به علم عمل كنيد تا سعادتمند- غررالحكم:2/239 ? شويد)) دانش نه تنها مقدمه توسعه بلكه مقدمه زندگى است لذا امام عليه‏السلام مى‏فرمايد:((بالعلم تكون الحياة؛ زندگى به دانش ميسر- غررالحكم:3/207. ? گردد.))
((عليك بالعلم فانه وارثه كريمة ؛ دانش بياموز كه آن ميراثى‏- غررالحكم:4/286. ? گرانبهاست))
علم چگونه به ميراث تبديل مى‏گردد؟آيا علم به ارث مى‏رسد؟ آرى آنگاه كه با زندگى در آميزد به ميراثى گرانبهاست تبديل مى‏شود و نسل آسايش و رفاه را در پهنه گيتى به ارمغان مى‏آورد.
دوم:نيروى كار
نيروى كار به مقدار مفيد كار اطلاق مى‏گردد. ولى نيروى اشتغال به حجم كار كل جامعه گفته مى‏شود و اين امر از شاخصهاى لازم در جوامعى است كه در مسير توسعه گام برمى دارند از اينرو كشورهايى كه مى‏خواهند پيشرفت كنند مى‏كوشند كه از تمام تواناييهاى خود در زمينه اشتغال و نيز از خلاقيتهاى افراد بهره ببرند.
البته تنها كار و تلاش كارگران كافى نيست بلكه نوع و تقسيم كار نيز از اهميت ويژه‏اى برخوردار است و از مظاهر پيشرفت كه اقتصاد دانان روى آن تأكيد مى‏ورزند آن است كه توان كارى يا نيروى اشتغال جامعه به سوى صنعت گرايش داشته باشد اينان دريافته‏اند كه كشورهاى صنعتى كه داراى درآمدهاى كلان هستند توان كارى جامعه را در زمينه‏هاى صنعتى متمركز كرده‏اند و كشورهاى صنعتى نظير ايالات متحده بريتانيا و آلمان دويست سال پيش يعنى در سال 1800 ميلادى كشورهاى غير صنعتى بودند بطورى كه 90% توان كارى جامعه را در بخش كشاورزى متمركز كرده بودند در حالى كه امروز كشاورزى تنها 3% از فعاليتهاى جامعه را به خود اختصاص داده است. و بر اين اساس توان كارى جامعه در بخش صنعت‏- روزنامه همشهرى:دولت،صنعت،توسعه 21/5/1375. ? متمركز شده است؛ كه بيانگر پيشرفت جامعه در اين بخش صنعت متمركز شده است؛ كه بيانگر پيشرفت جامعه در اين بخش است ولى در كشورهاى كم درآمد كشاورزى 69% و صنعت 15% از فعاليتهاى جامعه را به خود اختصاص داده است.- گزارشى درباره توسعه درسال 9941م‏
?

اما اسلام تا حدودى با اين نظر مخالف است زيرا اسلام در عين حال كه به صنعت را تشويق مى‏كند ولى كشاورزى را اصل مى‏داند از نظر اسلام كشاورزان گنجينه‏هاى زمينند و اگر قرار باشد كه به توصيه كارشناسان اقتصادى عمل شود و توان كارى جامعه در بخش صنعت صرف گردد پس چه كسى به كشاورزى بپردازد و قرص نان جامعه را تأمين كند.
بنابر اين بايد براى هدايت نيروى اشتغال جامعه با توجه به گوناگونى نيازها برنامه ريزى درستى صورت گيرد اسلام به عنوان يك نظام زندگى به اين امر بسيار توجه كرده است در بيشتر احاديث و روايات نيز بر كشاورزى و اصلاح اراضى تأكيد شده است اين امر بى توجهى به صنعت و ديگر كارها از قبيل تجارت و غير آن نيست زيرا كه:
اولا:صنعت در گذشته بسيار محدود بود و وسايل و ابزار صنعتى مانند امروز اختراع نشده بود و صنعت در امور ساده زندگى كه جامعه در جنگ و صلح بدان نياز داشت محدود مى‏شد.
ثانيا:اصل تقسيم كار امرى حتمى براى جوامع است؛ كشورهايى كه با كمبود آب و زمينهاى مناسب كشاورزى مواجه هستند ناگزير بايد به فعاليتهاى ديگر روى آورند بعنوان مثال در صدر اسلام ساكنين مكه فعاليت تجارى داشتند چون زمينهاى مكه سنگلاخ و غير قابل كشاورزى بود.
وقتى قلمرو حكومت اسلامى گسترده شد اصل تقسيم كار نيز به اجرا درآمد چون بخش زيادى از اين زمينهاى پهناور؛ فاقد عناصر كشاورزى بود از فعاليتهاى ديگرى روى آن صورت پذيرفت از قبيل:استخراج معادن يا نفت،تأسيس كارخانه و به عنوان مثال عربستان سعودى و اردن براى دستيابى به سرمايه مطلوب جهت توسعه مى‏كوشند تا منابع معدنى زمينهايشان را استخراج كنند در حالى كه كشور سودان داراى زمينهاى كشاورزى حاصلخيزى است يا كشور مصر علاوه بر كشاورزى داراى تجارب فنى و صنعتى است.
از اينرو ارزشى كه اسلام براى كار و تخصص علمى قائل است تمايل شديد اين دين را براى رسيدن به توسعه از طريق كار مى‏رساند در اين زمينه نهج البلاغه براى ما راه را ترسيم مى‏كند:
1- تشويق به كار
2- كار مفيد
3- تقسيم كار
امام على عليه‏السلام درباره تشويق به كار مى‏فرمايد:
اليوم عمل و لا حساب و غدا حساب و لا عمل؛ امروز، روز عمل است‏- خطبه‏ها: 42. ? نه روز حساب و فردا روز حساب است نه روز عمل.
فبادروا العمل و كذبوا الأمل؛ به انجام دادن عمل نيكو مبادرت ورزيد و- خطبه‏ها: 113. ? آرزوها را دروغ شمردند.
العمل العمل ثم النهاية النهاية ؛ كارى كنيد. كار به پايان بريد، كار به پايان‏- خطبه‏ها: 176. ? بريد.
و در توصيف مومنان مى‏فرمايد: قلوبهم فى الجنان و أجسادهم فى العمل دلهايشان در بهشت است و تنهايشان در كار عبادت.- خطبه‏ها: 234. ?
من أبطابه عمله لم يسرع به نسبه هر كه در كارها درنگ كند شرف نسب‏- كلمات قصار: 22 ? سبب سرعت در كارش نشود.
فاعملوا فى رغبة در امن و آسايش به كار خدا بپردازيد.- خطبه‏ها: 28 ?
فاعملوا و العمل يرفع ؛ پس عمل كنيد كه عمل را به آسمان برند.- خطبه‏ها: 221 ?
انسان با كار مفيد و سودمند زنده است امام عليه‏السلام در اين خصوص مى‏فرمايد: ((جدك لا كدك ؛ جديت تو مهم است نه زحمت و تلاش))- شرح نهج البلاغه: 20/341 ح 918. ?
أفضل الأعمال ما أكرهت نفسك عليه ؛ بهترين كارها كارى است كه خود- كلمات قصار: 24 ? را براى انجام دادن آن به اجبار وادار سازى.
يبتلى عباده عند الاعمال السيئة بنقص الثمرات - خطبه‏ها: 143 ?

ايزد تعالى بندگانش را كه مرتكب اعمال ناشايست شوند به كاسته شدن ميوه هايشان مى‏آزمايد.
والعمل الصالح حراث الاخره؛ عمل صالح كشته آخرت است.- خطبه‏ها: 23 ?
و درباره انواع كار امام عليه‏السلام مى‏فرمايد:
و أعلم أن الرعية طبقات لا يصلح بعضها الا ببعض و لا غنى ببعضها عن بعض فمنها جنود الله و منها كتاب العامة و الخاصة و منها قضاة العدل و منها عمال الانصاف و الرفق و منها أهل الجزية و الخراج من أهل الذمة و مسلمة الناس و منها التجار و أهل الصناعات و منها الطبقة السفلى من ذوى الحاجات و كل قد سمى الله له سهمه؛ ((بدان كه رعيت را صنفهايى است كه كارشان جز به يكديگر اصلاح نشود و از يكديگر بى نياز نباشند صنفى از ايشان لشكرهاى خدايند و صنفى دبيران خاص يا عام و صنفى قاضيان عدالت گسترند و صنفى كار گزارانند كه بايد در كار خود انصاف و مدارا به كار دارند و صنفى جزيه دهندگان و خراجگذارانند چه ذمى و چه مسلمان و صنفى بازرگانند و صنعتگران و صنفى فرودين كه حاجتمندان و مستمندان باشند هر يك را خداوند سهمى معين كرده.)) - نامه‏ها: 53. ?

پس كار به چهار دسته تقسيم مى‏شود: 1- كشاورزى 2- صنعت 3- تجارت 4- خدمات‏
و گروهى از مردم هستند كه نمى‏توانند از عهده اين كارها برآيند و آنان قشرهاى آسيب‏پذير و نيازمندان جامعه‏اند كه مسئوليت تأمين معاش آنان بر عهده دولت است.
با اينكه صنعت در زمان امام عليه‏السلام محدود بوده و افراد كمى بدان اشتغال داشتند ولى به سبب اهميتى كه دارد امام در سخنانشان از صنعتگران ياد مى‏كند؛ مهمترين گفتارهاى امام عليه‏السلام در خصوص((كار)) خطبه همام است.
امام درباره پارسيان مى‏فرمايد:
لا يرضون من أعمالهم القليل و لا يستكثرون الكثير

از اعمال خويش چون اندك باشد نا خشنودند و چون بسيار باشد در نظرشان اندك نمايد.- خطبه‏ها: 184 ?
آنان خستگى نمى‏شناسند هر چه بيشتر كار كنند خود را مقصر مى‏بينند زيرا هر تلاشى كه مى‏كنند نسبت به عمرشان اندك است آنان دائم از وقت پيشى مى‏گيرند و در كارهايشان به نتايج كم اراضى نيستند بايد ثمره كارشان درخشان باشد كار زياد را زياد نمى‏دانند چون معيارهايشان در زندگى الهى است آنان در وجودشان عظمت خداوند را حس كردند و از ميزان نعمتهايى كه خداوند در وجودشان به وديعت نهاده باخبرند.
أتحسب أنك جرم صغير و فيك أنطوى العالم الأكبر

آيا مى‏پندارى كه جرم كوچكى هستى حال آنكه در درون تو جهان بزرگى نهفته است.
توانائيهايشان حد و مرزى نمى‏شناسند قدرت فكرى و بدنى آنها در برابر مشكلات زندگى بسيار زياد است، زيرا خداوند بزرگترين امانت هستى - مسئوليت خلافت و جانشينى خداوند را - بر عهده آنان قرار داده است شايد اين اشكال مطرح شود كه با اختراع ماشين و گسترش تكنولوژى ديگر كار از اهميت گذشته خود برخوردار نيست در پاسخ بايد گفت:
اولا: كارى كه اسلام بدان اعتقاد دارد كار بدنى نيست كه با بكار گيرى نيروى عضلانى حاصل شود بلكه برنامه ريزى پژوهش و هر نوع كار ذهنى و فكرى نيز در حد خود كار محسوب مى‏شود تكنولوژى جديد ماشين را جايگزين نيروى عضلانى كرده است ولى نتوانسته براى تفكر خلاق انسانى جايگزينى بيابد چه پيشرفته‏ترين رايانه‏ها نيز نمى‏توانند حتى جانشين عقل و تفكر يك انسان شوند چه رسد به عقل پنج ميليارد انسان.
ثانيا: جايگزينى ماشين به جاى انسان در موارد محدودى است زيرا نمى‏توان كاملا از نيروى انسانى بى نياز شد: فعاليتهايى نظير كشاورزى حتما نيازمند نيروى انسانى است همچنين شغلها و حرفه‏هاى ديگرى نيز هست كه هنوز هم از نيروى انسانى بهره مى‏برد.
ثالثا: جايگزينى ماشين به جاى انسان موجب توليد بخشهاى وسيعترى از اراضى مى‏گردد زيرا انسان را وا مى‏دارد تا به دنبال زمينهاى باير و دست نخورده بگردد و يا به ديگر فعاليتهاى اقتصادى روى آورد تا بيكار نماند لذا نوبت به برنامه ريزى اقتصادى مى‏رسد تا از نيروهاى انسانى متراكم جامعه كه در اثر تكنولوژى پديد مى‏آيد بهره بردارى شود.
بعنوان مثال اگر يك انسان با يك ماشين پيشرفته كشاورزى بتواند روى يك قطعه زمين كار كند كشاورزان ديگر بايد به بهره بردارى زمينهاى ديگر بپردازند و بدين ترتيب كشاورزى رونق مى‏گيرد توليد بيشتر مى‏شود پس هراسى از ماشين نيست و نبايد از پيشرفت تكنولوژى ترسى به دل راه داد زيرا چنين پيشرفتى انسان را به سرمايه گذارى و بهره بردارى بيشتر و توليد سريعتر سوق مى‏دهد در نتيجه وجود ماشين به نفع هر دو - فرد و جامعه - تمام مى‏شود.
سوم: علاقه به كار خير
برنامه‏هاى توسعه روحيه خودخواهى و به فكر خويش بودن را از انسان دور مى‏كند و روحيه سالم و مثبتى را در افراد جامعه بوجود مى‏آورد تا فرد به يك عضو مفيد و سودمند در جامعه مبدل گردد. و اين كار با تأسيس موسسات خيريه انجمن‏ها و تعاونيها صورت مى‏گيرد كه علاقه به كار خير را در افراد زنده مى‏كند نبايد از نظر دور داشت كه دين در ايجاد اين روحيه نقش به سزايى دارد از اينرو هر كس كه بخواهد كار اقتصادى را تجربه كند ناگزير بايد علاقه شديدى به كار خير داشته باشد چون بدون اين احساس در صورت روبرو شدن با اولين مشكل از فعاليت باز مى‏ماند كسى كه سرمايه هايش را براى بهره بردارى از منابع جامعه به جريان مى‏اندازد بايد بداند كه اگر نتايج تلاش و كارش سالها به تأخير بيفتد زيان نمى‏بيند بلكه به نسلهاى آينده جامعه خدمت مى‏كند و اين خود بزرگترين سود است چه جهان صنعتى امروز مديون گذشتگانى است كه به خاطر جامعه امروز تلاش كردند و فكر و انديشه خود را به زمان خويش محدود نكردند.
از رسالتهاى اوليه اسلام ايجاد احساس و درك مثبت در افراد بود احساس به كار خير و تلاش در راه خير و اگر بخواهيم آيات و أحاديثى را كه در اين باره وارد شده است بياوريم صفحات زيادى از كتاب را به خود اختصاص خواهد داد لذا به ذكر گفتارهايى از نهج البلاغه بسنده مى‏كنيم‏
امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد: افعلوا الخير و لا تحقروا منه شيئا؛ كار نيك بجاى آوريد چيزى از آنرا خرد مشماريد.- كلمات قصار: 414 ?
حتى اگر خواسته انسان خرد و كوچك باشد بايد آنرا به اتمام برساند چون براى ديگران فايده خواهد داشت و منظور از خير در اين گفتار كارى است كه سود و نفع عمومى را در پى داشته باشد.
گاهى ممكن است كار بزرگ نباشد اما وقتى با كارهاى ديگران جمع شود، بزرگ و موثر خواهد بود اين مطلب را ما از گفتار زير مى‏فهميم كه مى‏فرمايد:
قارن أهل الخير تكن منهم؛ با نيكان بياميز تا از آنان شمرده شوى. كسى كه‏- نامه‏ها: 31. ? مى‏خواهد كار خير انجام دهد ناگزير بايد به جمع بپيوندد زيرا انجام كار خير برنامه‏اى دسته جمعى است كه گروهى از افراد آنرا به اجرا در مى‏آورند.
لذا امام مى‏فرمايد: فخذوا نهج الخير تهتدوا به؛ راه نيكى تا هدايت شويد.- خطبه‏ها: 166 ?
بنابر اين كار خير كارى دسته جمعى با طرح و برنامه‏اى معين براى رسيدن به هدف است و توسعه نيز از مصاديق كار خير است كه افراد براى تحقق آن بايد از برخى منافع زودگذر چشم بپوشند تا به ثمرات و نتايج آن در آينده دست يابند وقتى انسان طعم شيرين كار خير را بچشد و خود را سفارش به كار خير كند كارش چند برابر مى‏شود، نتايج آن افزايش مى‏يابد و انسان وقتى به كار خير مى‏انديشد فكرش او را به طرحى نو و فعاليتى جديد راهنمايى مى‏كند امام عليه‏السلام مى‏فرمايد:((الفكر فى الخير يدعوا الى العمل به، به كار خير انديشيدن موجب انجام كار خير مى‏شود)) - غررالحكم: 1/366 ?
وقتى فرد در راه خير قدم بگذارد همه براى ياريش دست به دست هم مى‏دهند و با كار و طرح و برنامه از او پشتيبانى مى‏كنند در آن وقت معيارهايش تغيير مى‏كند و درونش اصطلاح مى‏پذيرد و در خصلتها و مناقبش دگرگونى حاصل مى‏شود از اينرو اميرالمومنين على عليه‏السلام ويژگى‏هاى كار خير را تبيين مى‏فرمايد:
((خير العلم ما نفع؛ بهترين دانش‏ها دانشى است كه سودمند باشد.)) - غررالحكم: 1/366 ?
((خير المواعظ ما ردع؛ بهترين پندها آنست كه از زشتيها باز دارد.)) - غررالحكم: 3/421 ?
((خير المكارم الايثار؛ ايثار سرآمد بزرگيهاست)) - غررالحكم: 3/421 ?
((خير الاختيار صحبة الاخيار؛ بهترين انتخاب همصحبتى نيكان است.)) - غررالحكم: 3/421 ?
((خير البر ما وصل الى الأحرار؛ بهترين نيكى آنست كه به آزادگان‏
رسد.)) - غررالحكم: 3/421 ?
((خير أموالك ما وقى عرضك؛ بهترين اموال تو آنست كه آبرويت را حفظ كند.)) - غررالحكم: 3/421 ?
((خير العلوم ما أصلحك؛ بهترين كارها آنست كه ترا اصلاح كند.)) - غررالحكم: 3/421 ?
((خير العلم ما قارنه العمل؛ بهترين علمها علمى است كه با عمل همراه باشد.)) - غررالحكم: 3/422 ?
((خير الكلام ما لا يمل و لا يقل؛ بهترين سخنها آنست كه نيازارد و نكاهد.)) - غررالحكم: 3/424 ?
((خير الأمور ما ادى الى الخلاص؛ بهترين كارها آنست كه به رهايى منتهى شود.)) - غررالحكم: 3/424 ?
((خير العمل ما صحبه الاخلاص؛ بهترين كارها آنست كه با اخلاص همراه باشد.)) - غررالحكم: 3/424 ?
((خير الأمور ماعرى عن الطمع؛ بهترين كارها آنست كه به طمع آلوده نشود.)) - غررالحكم: 3/424 ?
((خير البر ما وصل الى المحتاج؛ بهترين نيكى آنست كه به محتاج رسد.))- غررالحكم: 3/425 ?
((خير الصدقة أخفاها؛ بهترين صدقه صدقه پنهانى است.)) - غررالحكم: 3/425 ?
((خير الهمم أعلاها؛ بلند همتى، بهترين همتهاست.)) - غررالحكم: 3/425 ?
((خير الكلام الصدق؛ راستگويى، بهترين گفتار است.)) - غررالحكم: 3/425 ?
((خير الخلائق الرفق؛ نرمخويى سرآمد خوبيهاست.)) - غررالحكم: 3/429 ?
((خير الأمراء من كان على نفسه أميرا؛ بهترين فرمانروايان كسى است كه فرمانرواى نفس خود باشد.)) - غررالحكم: 3/429 ?
((خير الناس من نفع الناس؛ بهترين مردمان كسى است كه به مردم سود رساند.)) - غررالحكم: 3/429 ?
((خير الناس من تحمل مؤونة الناس؛ بهترين مردمان كسى است كه زحمت مردم كشد.)) - غررالحكم: 3/430 ?
((خير الاجتهاد ما قارنه التوفيق؛ بهترين تلاشها آنست كه با موفقيت همراه باشد.)) - غررالحكم: 3/430 ?
((خير أموالك ما كفاك؛ بهترين مالهاى تو آنست كه ترا كفايت كند.)) - غررالحكم: 3/431 ?
((خير ما ورث الاباء الابناء الادب؛ بهترين ارث پدران به فرزندان ادب است.)) - غررالحكم: 3/437 ?
((ذهاب البصر خير من عمى البصيرة؛ كورى ديده بهتر از كورى دل است.)) - غررالحكم: 3/438 ?
((فكر ساعة فصيرة خير من عبادة طويلة؛ ساعتى انديشيدن بهتر از سالها عبادت است.)) - غررالحكم: 4/32 ?
انسان نمى‏تواند بدين صفات و خصال دست يابد مگر در فضايى آكنده از خيز و خوبى كه در آن اصول و ارزشها با زندگى در مى‏آميزد، ارزشهاى دنيوى با ارزشهاى اخروى همسو مى‏شود و اى امر به نوبه خود در فضاى كلى جامعه موثر خواهد بود و آنرا به جامعه‏اى سراسر خير و نيكى بدل خواهد كرد.
وقتى برنامه‏هاى توسعه نيازمند از خود گذشتگى و خود فراموشى باشد نيازمند انگيزه‏هاى خير نيز هست تا آنرا به سوى اين انتخاب سوق دهد و جامعه‏اى كه از چنين صفات و خصالى برخوردار باشد براى انجام كارهاى مهم و بزرگ تواناتر خواهد بود. چنين جامعه‏اى همواره به سوى خير پيش مى‏رود و شهروندانش با واقعيت پرورش مى‏يابند وقتى صبح براى كار از خانه بيرون مى‏آيند و شب براى استراحت به خانه بر مى‏گردند در عمل با خوبيها و فضايل انس مى‏گيرند چه زندگى مدرسه بزرگى است كه انسان در آن اخلاق نيكو را مى‏آموزد و چنين فضايلى در او پايدار خواهد ماند چون در عمل و واقعيت آنها را آموخته است؛ از اينرو امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد: ((سوق المسلمين كمسجدهم، بازار مسلمانان چون مسجدشان است))
چهارم: هدايت درست هزينه‏ها
وقتى كه بخش زيادى از ثروتهاى فردى و گروهى صرف برنامه‏هاى توسعه مى‏شود مردم را وا مى‏دارد تا هزينه‏هاى زندگى را به حداقل برسانند و به كم راضى باشند تا برنامه توسعه در مسير خود قرار گيرد و به نتيجه مطلوب برسد اين امر به معنى تحمل گرسنگى بخاطر توسعه نيست بلكه به معنى هدايت و قانونمند كردن هزينه هاست و به تعبيرى دقيقتر حذف هزينه‏هاى‏
اضافى مو غير ضرورى از زندگى فرد و جامعه است.
چه بسيار اتفاق مى‏افتد كه برنامه‏هاى توسعه به خاطر تجاهل و عدم آگاهى مردم از اين مسأله با شكست روبرو مى‏شود اين از خود گذشتگى نيازمند انگيزه‏هاى بسيار قوى است و هيچ انگيزه‏اى قويتر از دين كه بتواند در مردم تأثير بگذارد وجود ندارد دينى كه مردم را به صرفه جويى زهد، قناعت فرا مى‏خواند تا آرمانهاى بزرگ محقق شود.
بسيارى از آيات قرآن و احاديث و سخنان اميرالمومنين عليه‏السلام بر اين موضوع تأكيد دارند و از اين ديدگاه ما نشان دوستانه حمايت مى‏كنند، زيرا دعوت به زهد و قناعت به معنى روى گردانى از دنيا نيست، بلكه روى كردن به دنيا از راه درست آن است يعنى اينكه انسان به كار و تلاش مستمر بپردازد نه آنكه به دام دنيا درافتد و نتواند از آن رهايى يابد.
امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
انما لك من دنياك ما أصلحت به مثواك از دنيايت همان اندازه بهره‏- نامه‏ها: 31 ? توست كه در آبادانى خانه آخرت صرف مى‏كنى.
ونيز مى‏فرمايد:
خذ من الدنيا ما أتاك و تول عما تولى عنك - كلمات قصار: 387 ?

از دنيا همان را برگير كه نزد تو آيد و از آنچه روى از تو بر مى‏تابد، روى برتاب.
يعنى انسان از دنيا زودگذر كند و بدان دل نبندد و همچون مسافرى كه به هنگام غذا، به اندازه مى‏خورد كه سد جوع كند و وقت ندارد كه سفره‏اش را به انواع غذاها بيارايد.
و درباره زهد مى‏فرمايد: ازهد فى الدنيا تنزل عليك الرحمة؛ در دنيا پرهيزگارى پيشه كن تا رحمت الهى بر تو فرود آيد - غررالحكم: 2/177 ?
و نيز مى‏فرمايد: ((ان المتقين...أصابوا لذة زهد فى دنياهم؛ پرهيزگاران...لذت زهد را در دنيا چشيدند.- نامه‏ها: 27 ?
بنابراين زهد، راه رسيدن به ثروت است زيرا براى انسان سرمايه‏اى را فراهم مى‏آورد كه آنرا در راه خير هزينه مى‏كند امام مى‏فرمايد: ((الزهد ثروة؛ زهد و توانگرى است)) ونيز همين معنى را در بر دارد:- كلمات قصار: 3 ?
((القناعة مال لا ينفد؛ قناعت ثروتى است كه از ميان نرود)) - كلمات قصار: 54 ?
((كفى بالقناعة ملكا؛ قناعت گونه‏اى پادشاهى است)) - كلمات قصار: 220 ?
((لا كنز أغنى من القناعة؛ هيچ گنجى توانگرتر از قناعت نيست)) - كلمات قصار: 363 ?
و در تفسير آيه شريفه ((فلنحيينه حياة طيبة؛ زندگى خوش و پاكيزه‏اى به او خواهيم داد)) امام على عليه‏السلام فرمود: منظور قناعت است‏- كلمات قصار: 22 ? ملاحظه مى‏كنيم كه امام عليه‏السلام رابطه بين قناعت و نقش اجتماعى فرد را چگونه ترسيم مى‏كند و نيز چگونه شخص با قناعت خود مى‏تواند بر ثروتى دست يابد و آنرا كليد كارهاى خير در جامعه قرار دهد. در شرايطى كه جامعه روند توسعه را طى مى‏كند و مى‏خواهد با هدايت درست هزينه‏ها و صرفه جويى به بيشترين حد انباشت سرمايه دست يابد تا در برنامه‏هاى توسعه از آن سود ببرد، نياز به چنين روحيه و فضيلت شديدتر مى‏شود. سپس امام على عليه‏السلام درباره خود مى‏فرمايد:
ان امامكم قد أكتفى من دنياه بطمريه و من طعمه بقرصيه...هيهات أن يغلبنى هواى‏

امام شما از همه دنيايش به پيرهنى و ازارى و از همه طعمهايش به دو قرص نان اكتفا كرده است...هيهات كه هواى نفس بر من غلبه يابد. - نامه‏ها: 45 ?
پس آنكه دلمشغوليش انفاق به خود پر كردن شكمش از انواع از لذايذ است و مصلحت عمومى را در نظر نمى‏گيرد، از رحمت الهى بسيار دور است.
امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
أمقت العباد الى الله سبحانه من كان همتة بطنه‏

كسى كه همه هم و غم او شكم اوست منفورترين بندگان نزد خداوند سبحان است - غررالحكم: 2/460 ?
و نيز مى‏فرمايد:
من كانت همته ما يدخل بطنه كانت قيمته ما يخرج منه‏

هر كس همتش را صرف پر كردن شكمش سازد ارزش كارش چيزى است كه از آن خارج مى‏شود - غرر: 5/377 ?
پر خورى و شكمبارگى آثار اجتماعى بدى در پى دارد: ((اياكم و البطنه فانها مقساة للقلب؛ از پرخورى بپرهيز كه دل را سخت گرداند)) - غرر: 2/324 ?
و نيز تأثير بدى بر توانائيهاى ذهنى انسان مى‏گذرد: ((لا تجتمع الفطنة و البطنة؛ زيركى با پرخورى در يك فرد جمع نگردد)) - غرر: 6/370 ?
((من كظته البطنة حجبته عن الفطنة؛ هر كس كه پرخورى آزارش دهد از زيركى بدور باشد)) - غرر: 5/299 ?
لذا آنانكه از خواستهاى شكم سرباز مى‏زنند، نزديكترين مردمان به خداوند و امام عليه‏السلام درباره آنان مى‏فرمايد:
اذا أراد الله بعبد خيرا أعطف بطنه عن الطعام‏

آنگاه كه خداوند خير كسى را بخواهد شكمش را از طعام پاك مى‏دارد.- غرر: 5/299 ?
در اين صورت وى در شمار پارسايان در مى‏آيد آن گونه كه امام عليه‏السلام در وصفشان مى‏فرمايد: حاجاتهم خفيقة؛ نيازهايشان اندك است.- خطبه‏ها: 184 ?
آرى آنانكه به امامشان اقتدا مى‏كنند، به كمترين غذا بسنده مى‏كنند، تا توان خود را حفظ كنند.
پنجم: عوامل پيشرفت‏
كشورهاى صنعتى با انگيزه‏هاى مادى توليد كنندگان و سرمايه گذاران را به كار تشويق مى‏كنند و البته آثار چنين انگيزه هايى بر كسى پوشيده نيست ولى مسلما به پاى تأثير انگيزه‏هاى دينى كه اسلام در توليد كنندگان و سرمايه گذاران بر جاى مى‏نهد، نمى‏رسد.
اولا: اسلم به توليد كننده و سرمايه گذار وعده مى‏دهد كه نتيجه و ثمره كارشان را در دنيا مى‏بينند:
و ان ليس للانسان الا ما سعى و ان سعيه سوف يرى‏

و اينكه: براى مردم پاداشى جز آنچه خود كرده‏اند نيست؟ و زودا كه كوشش او در نظر آيد - نجم: 93و40 ?
ثانيا: علاوه بر پاداش دنيوى، در آخرت نيز به پاداش فراوانى دست مى‏يابد:
((ثم يجزاه الجزاء الاوفى؛ يعنى چنين فردى به دو سود دست مى‏يابد: سودى در دنيا و سودى در آخرت.))
امام عليه‏السلام دو شخص را كه يكى براى دنيا كار مى‏كرد و ديگرى را كه همان كار با انگيزه‏هاى اخروى انجام مى‏داد به زيبايى توصيف مى‏كند؛ مى‏فرمايد:
الناس فى الدنيا عاملان: عامل عمل فى الدنيا للدنيا، قد شغلته دنياه عن آخرته، يخشى على من يخلفه الفقر و يأمنه على نفسه فيفنى عمره فى منفعة غيره و عامل عمل فى الدنيا لما بعدها فجاءه الذى له من الدنيا بغير عمل، فأحرز الحظين معاوملك الدارين جميعا، فأصبح وجيها عند الله لا يسأل الله حاجة فيمنعه‏

مردم در دنيا دو گونه كار كنند: يكى در دنيا براى دنيا كار مى‏كند و دنيا چنانش به خود مشغول داشته كه به آخرتش نمى‏پردازد و مى‏ترسد كه بازماندگانش گرفتار فقر شوند و حال آن كه، خود از دنيا در امان است چنين كسى عمر خود را براى سود ديگران تباه مى‏كند و آن ديگر در دنيا براى آخرتش كار مى‏كند، پس بهره او از دنيا بى هيچ رنجى به دستش مى‏آيد.چنين كسى نصيب خود از دنيا و آخرت را فراهم آورد و مالك دو سراى شود در نزد خداى هم آبرومند است و هر حاجت كه از او مى‏خواهد، بر آورد.)) - كلمات قصار: 261 ?
اين درباره انگيزه هايى آخرت، اما در دنيا انگيزه‏هاى وجود دارد كه شخص را وا مى‏دارد تا به روند توليد سرعت بخشد مسلمان دنيا را روزهاى انگشت شمارى مى‏داند به همين جهت مى‏كوشد كه از هر لحظه آن استفاده كند زيرا اگر از دستش برود، ديگر باز نخواهد گشت.امام عليه‏السلام نيز او را تشويق مى‏كند و مى‏فرمايد:
ما أسرع الساعات فى الايام و أسرع الايام فى الشهور و أسرع الشهور فى السنة و أسرع السنة فى العمر

ساعتهاى روز و روزهاى ماه و ماههاى سال و سالهاى عمر، چه زودگذر است)) - غرر: 6/91 ?
پس بايد قبل از آنكه فرصت از دست برود عجله كند، از وقت نهايت استفاده را بكند اين محدوديت وقت باعث مى‏گردد كه وى برنامه ريزى كند و كارهايش را اولويت بندى كند، و از كارهاى مهمتر شروع كند تا به مهم برسد امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد:
العمر أقصر من أن تعلم كل ما يحسن بك علمه فتعلم الأهم فالمهم‏

عمر كوتاهتر آنست كه همه دانشهاى خوب را بياموزى، پس اول مهمتر را بياموز سپس مهم را.- غرر: 6/91 ?
اگر انسان براى زندگيش بر اساس((اهم)) و ((مهم)) برنامه ريزى كند، از همه وقتش استفاده خواهد كرد و در مقابل كارش به نتايج بزرگى دست خواهد يافت و هر روز كه مى‏گذرد نكته تازه‏اى به زندگيش اضافه مى‏شود همانطور كه امام على عليه‏السلام مى‏فرمايد: الكيس من كان يومه خيرا من أمسه؛ زيرك كسى است كه ديروزش از امروزش بهتر باشد)) - شرح نهج البلاغه: 20/262 ح 60 ?
و در نتيجه استفاده بهينه از وقت، انسان مسلمان به صورت تصاعدى پيشرفت خواهد كرد، چون هر روز به دستاوردى جديد دست مى‏يابد.
ششم: احساس مسئوليت جمعى‏
حس فردى و به خويش فكر كردن مانع اصلى در راه رسيدن به توسعه اقتصادى است به اين سبب نظام اقتصادى سرمايه دارى به پيشرفت افراد و جامعه منتهى نمى‏شود؛ چون مبناى آن فرد گرايى و منافع فردى است؛ اين امر بين فرد و جامعه بكاهد و منافع افراد را با منافع جامعه گره بزند، توانايى بيشترى براى توسعه اقتصادى دارد، زيرا توسعه تا حد زيادى نيازمند احساس مسئوليت جمعى است و بدون آن افراد مى‏پندارد كه كارشان در زمينه توسعه، بيهوده و بى نتيجه است اسلام نيز اهميت زيادى براى جمع قائل شده است و آن را سبب پيشرفت مى‏داند و فردگرايى را محكوم مى‏كند و آن را سبب عقب ماندگى و انحطاط به شمار مى‏آورد.
در اين باره گفتارهاى زيادى وجود دارد كه ما آن را سه محور زير خلاصه مى‏كنيم:
اول: پيوستن به جماعت‏
دوم: برگزارى دسته جمعى عبادات‏
سوم: كار اقتصادى به صورت دسته جمعى‏
امام عليه‏السلام درباره پيوستن به جماعت مى‏فرمايد:
ثم الصق بذوى الأحساب و أهل البيوتات الصالحة، السوابق الحسنة...فانهم جماع بن الكرم‏

آنگاه به مردم صاحب حسب و خوشنام بپيوند از خاندانهاى صالح كه سابقه‏اى نيكو دارند...زيرا اينان مجموعه‏هاى كرمند.. - نامه‏ها، 53. ?
و نيز مى‏گويد:
و الزموا السواد الاعظم فان يدالله مع الجماعة و اياكم و الفرقة فان الشاذ من الناس للشيطان، كما أن الشاذ من الغنم للذنب‏

همراه جماعت بزرگتر باشيد، زيرا دست خدا با جماعت است، و از تفرقه حذر كنيد، زيرا كسانى كه از جماعت كنارى مى‏گيرند، طعمه شيطان اند، مانند گوسفندى كه از گله جدا مى‏افتد و گرگ او را بر مى‏درد. - خطبه‏ها: 127. ?
و از ديدگاه امام على عليه‏السلام پيوند و ارتباط اجتماعى به منزله پيمانى است كه بايد به آن وفا كرد.ژان ژاك روسو،تقريبا پس از هزار سال از زمان اميرالمومنين به همين نكته اشاره كرده است.
امام عليه‏السلام مى‏فرمايد:
و الزموا ما عقد عليه حبل الجماعة و بنيت عليه أركان الطاعة

برخود لازم شمريد كه از آنچه رشته جماعت بدان بسته شده و اساس اطاعت و بندگى بر آن نهاده شده، دست بر مداريد. - خطبه‏ها: 151. ?
در همين حال، امام عليه‏السلام انسان را برحذر مى‏دارد از اين كه به جماعت گمراه كه مانع پيشرفت فرد و جامعه‏اند؛ بپيوندد.
امام عليه‏السلام جامعه عراق را پس از حمله ضحاك بن قيس چنين توصيف مى‏كند:
ايها الناس المجمعة أبدانهم المختلفة أهواءهم‏

اى مردم كه به تن مجتمعيد و به آراء پراكنده‏
سپس ناتوانى اين جماعت را تبيين مى‏كند:
من فازبكم فقد فازوا بالسهم الأخيب و من رمى بكم فقد رمى بأفوق ناصل، أصبحت و الله لاأصدق قولكم و لاأطمع فى نصركم و لا أوعدالعدوبكم‏

هر كه پندارد كه به نيروى شما پيروز مى‏شود، همانند كسى است كه آن نيز از تيرهاى قمار نصيب او شود كه سودش از همه كمتر است و هر كه شما رإ؛ ه‏8 چون تيرى به سوى دشمن افكند، تيرى شكسته و بى پيكان را در كمان رانده، به خدا سوگند، به تيرى به سوى دشمن افكند، تيرى شكسته و بى پيكان را در كمان رانده، به خدا سوگند، به جايى رسيده‏ام كه ديگر سخن شما را باور نمى‏كنم و به يارى شما اميد نمى‏بندم، و دشمن را به شما بيم نمى‏دهم. - خطبه‏ها: 29. ?
در محور دوم اسلام تشويق مى‏كند كه عبادات به صورت دسته جمعى برگزار شود مانند: نماز جماعت، نماز عيد، نماز استسقا، و نيز بر رفت و آمد زياد به مساجد و به بيت الله الحرام كه براى حفظ شخصيت جمعى امت اسلامى، تأكيد شده است.
در محور سوم اسلام به بخشش و عطا تشويق مى‏كند و آن را رمز نفوذ به دل جماعت به شمار مى‏آورد، اميرالمومنين مى‏فرمايد: ((و عليكم بالتواصل و التباذل؛ بر شما باد پيوند با يكديگر و زنها از پشت كردن به يكديگر )) - نامه‏ها: 47. ?
امام عليه‏السلام به مالك اشتر سفارش مى‏كند: ((و أسفح له فى البذل ما يزيل علته، و در بذل مال به او گشاده دستى به خرج ده تا گرفتاريش برطرف شود )) زيرا بخشش و بذل مال جامعه را به صلاح مى‏كشاند، دشمنيها- نامه‏ها: 47. ? و كينه توزيها را از آن دور مى‏كند.
و در توصيف پارسايان مى‏فرمايد: ((يعطى من حرمه و يصل من قطعه؛ به آنكس كه محرومش داشته، بخشش نمايد، با هر كه از او ببرد، پيوند كند)) - خطبه‏ها: 184. ?
و بدين معناست كه شخصى متقى، مثبت است و مى‏تواند بر احساسات خود غلبه كند، و هيچگاه ناخوشايندى او را به درهم شكستن جامعه نمى‏كشاند، بلكه اعتقاد به وحدت و با جمع بودن او را وا مى‏دارد كه جامعه را به سوى خير رهبرى كند، به همين جهت به كسى كه او را محروم كند، بخشش و تفضل مى‏كند و گذشته‏اش را به فراموشى مى‏سپارد و آن را براى خود دليلى براى محروم كردنش قرار نمى‏دهد و اگر همه مردم با او برخورد منفى داشته باشند، او با ديدى مثبت به همه مى‏نگرد و همين ديدگاه مثبت جامعه را اصلاح مى‏كند و از چنگال شر و رذيلت، رهايى مى‏بخشد.
امام مى‏فرمايد: ((من بذل معروفه كثر الراغب اليه؛ هر كه نيكى كند، مشتاقانش زياد گردند.))
من بذل بره أنتشر ذكره؛ كسى كه نيكى كند، نام نيكش بر سر زبانها افتد)) - غرر: 5/336. ?
جايگاه والاى اجتماعى، ياد و نام نيك و بدست آوردن دل مردم، اين همه از نتايج خوب فضل و بخشش است.و انسانى كه از چنين موقعيت اجتماعى برخوردار باشد، مى‏تواند در اصطلاح جامعه و جلوگيرى از لغزشها و اشتباهات نقش مهمى را ايفا كند.چون با بخشش، فضايلى نظير نيكى كردن به مردم، در جامعه اشاعه مى‏يابد.
((الكريم من بذل احسانه، كريم و بزرگوار است كسى كه احسان كند)) - غرر: 1/331 ?


next page

fehrest page

back page